دردسرهای شیرین
کوچولوی مامانی، با اومدن شما دلبرک، به خونه سبزمون خیلی چیزا تغییر کرده بود، باورت می شه، عادتهای ساده ای که زیاد واسم قابل توجه نبود، الان خیلی به نظرم مهم میومدن از جمله مهمترینش، در کنار هم بودن، بود. تو اون موقع دلم می خواس همه حضور داشته باشن، و محفل گرممونو گزم تر کنن، و در عین حال به سردرگمی احساساتمون ( که از طرفی شاد بودیم به خاطر حضور تو و از طرفی نگران اینکه نتونیم بابا مامان خوبی واسه تو آلوچه باشیم و از پس مسولیت ها درست و حسابی بر نیایم) سر و سامون بدن، و در عین حال عا دتهای با ارزش، به بی ارزش ترین چیز تو زندگیم مبدل شده بودن!! مثل گوش دادن به موزیک های مورد علاقم گه جاشونو به آهنگهای کودکانه دادن یا بیرون رفتن و تو جمع بودن ...
نویسنده :
مامان گلی
21:03